اگر مقوله فروش به این معنا بررسی شود که «رساندن کالای درست در زمان درست به مخاطب درست» این یک مفهومی دارد که با بازاریابی درگیر می شود همین شاید خیلی از مسائل و مشکلات امروز سازمان ها و فروشندگان باشد.
خیلی وقت ها در سطح فروش و بازاریابی سازمان ها همه چیز اعم از تعریف ویژگی های یک محصول، معرفی، جانمایی و جایگاه یابی برند همه و همه را در نهایت از یک فروشنده می خواهند. این تعریف فروشنده نیست.
فروشنده کسی که در نقطه عطف یک سازمان؛ دسترسی یک سازمان را به منابع مالی و همینطور به فرصت های بدیع در حوزه های مختلف می رساند.
فروشنده در تعاریف بازاریابی ایران متاسفانه خیلی درست جا نیفتاده است. گاهی بعضی اوقات «ویزیتور» و «بازاریاب» را با «فروشنده» اشتباه می گیرند.
اگر خیلی عامیانه بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم «فروش» یعنی فروختن یک کالا به تنهایی و «بازاریابی» یعنی فروختن یک کالا با توجه به سیستم یعنی زمانی که من می توانم به عنوان یک شخص تمامی موارد را رعایت کنم، کالا و خدمات خود را به درستی بفروشم این قائم به فرد است زمانی که این فرد به هر دلیلی از سازمان خدا حافظی می کند ممکن است آن سیستم لنگ بماند ولی بازاریابی این امکان را به سازمان می دهد که سیستم فروش و بازاریابی به درستی بفروشد.
فروشنده کسی که کاملا می تواند از هوش فروش خود یک رابطه بسیار موفق و موثر با خریداران ایجاد و در نهایت آنان را در نهاد یک سازمان به مشتریان وفادار، درست و با انگیزه تبدیل کند.
هوش فروش یک امر ذاتی و به زبان ساده علم و هنر را با هم تلفیق می کند.
یک فروشنده عامل موثری در انتخاب نام یک برند یا جایگزین کردن نام یک برند است.
فروشنده کسی که می تواند یک خریدار را به درست ترین شکل ممکن هدایت نماید به مسیری که واقعا می تواند به او کمک کند.
وقتی با این تعاریف با فروشنده صحبت می کنید وارد طیف وسیعی از احساسات خواهید شد که اگر فروشنده بلد نباشند متاسفانه باید گفت بازی فروش را از دست می دهد.
در دنیای پیچیده امروز هم نام و نشان های تجاری بسیار زیاد شده و هم میزان و حتی مدل انتخابی افراد بسیار متفاوت شده است.
وقتی خریداری وارد یک فروشگاه می شود با کسی که برخورد می کند «فروشنده » است یا وقتی فروشنده به سمت یک مخاطب می رود برای فروش کالا آن روابط و تاثیراتی که می تواند روی مشتری بگذارد به یقین روی نام برنده هم تاثیر خواهد گذاشت.
فروشنده کسی که می تواند خود را در یک مدار درست و حیاتی وقف کند. اگر کسی خواست یک فروشنده خوبی باشد بیش از هرچیز باید کلمه «فروش» را فراموش کند.
فروشنده باید هوش عاطفی بالایی داشته باشد و بتواند خود را به درست ترین شکل ممکن کنترل و هدایت کند، مدیریت اندیشه و تدابیر خود را داشته باشد و قوانین مذاکره را به درستی بشناسد.
حقیقت اینکه همه به ذات فروشنده هستند ولی بعضی ها این هنر را در دوران بچگی رها و از دست می دهند.
«فروش » هنر آمیخته با علم است تکه تکه پازل این بازی باید به قدری قشنگ چیده شده باشد که شخصی که رو به روی فروشنده قرار می گیرد هیچ وقت او را فراموش نکند و جزء کسانی باشد که همیشه بیادش بماند.
بطورکلی می توان گفت فروشند خوب کسی که در کار خود مهارت های خاصی دارد و می تواند ضمن حفظ مشتریان وفادار مخاطبان جدیدی را هم جذب کند.
حفظ مشتری های وفادار و جذب مشتری های جدید و بالقوه همواره یکی از مهم ترین اهداف فعالان انواع کسب وکارها محسوب می شود.
فراموش نکنیم که در این فضای پرشتاب امروزی، رقبا به هر نحوی که بتوانند سعی دارند با بکار بردن ترفندها و شگردهای خاص بیشترین حجم مشتری را به خود اختصاص داده و با گرفتن سهم بیشتر بازار هدف، جلوتر از سایرین به سرعت خود بیفزایند.