زمانی که مردم نمی توانستند اقلام مورد نیاز و مطلوب خود را به راحتی پیدا کنند، سایتی بنام ebay ایجاد شد و ایده ی حراج محصولات و اقلام مورد نیاز جامعه را ارائه داد. در واقع این شرکت و شرکتهای مشابه آن که اکنون با پیشرفت تکنولوژی و علم بر تعداد آنها افزوده می شود، توان بالقوه ی بازاریابی را به اثبات رساندند و یک نیاز خاص یا اجتماعی را تبدیل به یک فرصت سودمند کردند. اما تعاریف زیادی از بازاریابی ارائه می شود که در این بین انجمن بازاریابی آمریکا بصورت رسمی بیان کرد که بازاریابی عبارت است از مجموعه ای از نهادها و فرآیندها که برای تولید محصول و اطلاع رسانی و مبادله آنها به مشتریان و ارباب رجوع تلاش می کنند.
دست یافتن به فرآیند مبادله محصولات بین فروشنده و مشتری، مستلزم داشتن مهارت های کافی در این زمینه و همچنین تلاش برای رفع نیازها و در آخر رسیدن به درآمد است. بنابراین بصورت کوتاه بررسی خواهیم کرد که چه مهارتهایی را باید به کار برد تا بازاریابی هم برای مشتری و هم برای فروشنده لذت بخش باشد.
1- مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی زمانی مطرح می شود که در مورد یک مبادله، حداقل یکی از طرفین بصورت کاملا بالقوه در اندیشه ی راهی برای دریافت واکنش مطلوب از طرف دیگر باشد. از این رو می توان اینگونه بیان کرد که مدیریت بازاریابی، علم و هنر انتخاب بازارهای هدف و در دسترس قرار دادن اقلام ارزشمند و همزمان با آن اطلاع رسانی و آگاه ساختن مشتریان است. در این بین با انجام این موارد، جذب و نگهداری مشتریان و افزودن بر تعداد آنها هدف اصلی در بازاریابی تلقی می شود.
به این ترتیب می توان از دو منظر اجتماعی و مدیریت به تعریف بازاریابی پرداخت. از دیدگاه اجتماعی واژه ی بازاریابی بیانگر نقشی است که این مهارت در جامعه ایفا می کند. برای مثال می توان اینگونه عنوان کرد که بازاریابی یعنی ارائه ی استاندارد بالاتر از سطح زندگی.
در طرفی دیگر بازاریابی از دیدگاه مدیریت فرآیندی است که افراد و سایر گروهها می توانند از طریق مجرای تولید کالاها و ارائه ی خدمات ارزشمند، آزادانه با یکدیگر داد و ستد کنند.
2- بازاریابی؛ هنر فروش محصولات
"پیتر دراکر"، نظریه پرداز مشهور در زمینه ی مدیریت، بر این باور است که هدف از بازاریابی این است که باید فروش را به صورت امری زائد درآورد. در واقع هدف اصلی، شناخت و درک نیاز مشتری است تا بوسیله ی آن بتوان کالا و خدمت مناسب با نیاز و خواست او را عرضه کرد. به عقیده ی او با انجام این مراحل و با داشتن چنین دیدگاهی، سایر اقلام خود به خود به فروش خواهند رفت.
در آخر می توان گفت آنچه را که بازاریاب ها و شرکتها به بازار عرضه می کنند در گروههای مختلفی همچون کالا، خدمات، رویداد و ... قرار می گیرند. بطور خلاصه کالاهای فیزیکی بخش عمده ای از فعالیت تولید و بازاریابی در جهان را تشکیل می دهند. اما در این بین با پیشرفت سیتم های اقتصادی درصد بالایی از فعالیت ها بر تولید و ارائه ی خدمات متمرکز شد بطوریکه در برخی از کشورها 70 درصد خدمت و 30 درصد کالاهای فیزیکی تولید و عرضه می شوند.
بطور کلی بازاریابی، ارتباط اطلاعات مربوط به یک محصول یا خدمات به مخاطب است. بازاریابی کارآمد، یک ارتباط کاملا دو طرفه است که ترکیبی از علم و هنر می باشد. بازاریابی مانند یک بازی بدون پایان است که باید دائما مورد اصلاح، بازنگری و آزمایش قرار گیرد؛ چرا که یک بازاریابی موثر باعث ایجاد روابط موثر و در نتیجه ایجاد اعتماد می شود. نکته ی مهم در بازاریابی موثر، ترکیب صحیح ارتباطات برای برند، محصول و یا خدمات، درک چگونگی تعامل با مشتری در مناسب ترین حالت و پذیرش محیط است.
به بیانی دیگر می توان گفت که فروش و بازاریابی دو موضوع کاملا متفاوت و جدا از هم هستند، چرا که فروش فرآیندی تحریک آمیز و مشوق برای مشتری است در حالیکه بازاریابی، درک وضع و شناخت اوضاع معمول و ارائه ی ارزش درک شده از نیاز مخاطب است.
البته به این موضوع نیز باید دقت داشت که فروش و بازاریابی، به تنهایی اثربخش نبوده بلکه با بکارگیری ترکیبی از بازاریابی و فروش می توان در یک کسب و کار حیاتی به موفقیت رسید. فرآیند فروش زیرمجموعه ای از فرآیند بازاریابی است، آنچنان که فروش پایدار در گرو یک فرآیند بازاریابی موثر می باشد.
